چهارشنبه ۳۰ آبان ۰۳

خواص اعجاب انگیز روغن سیاهدانه برای سلامتی

۳۵ بازديد

روغن سیاه دانه نوعی روغن حامل است که از دانه های گل  Nigella sativa به روش پرس سرد استخراج می شود.
به طور سنتی، روغن سیاه دانه دارای خواص تحریک کننده، گرم کننده و تاثیرات مثبت بر بهبود خلق و خو می باشد.

در طب سنتی سیاهدانه به عنوان یک معجون مکمل با سایر گیاهان دارویی در درمان اکثر بیماری ها به کار گرفته می شود.
روغن سیاه دانه بطور موضعی به منظور آبرسانی، تسکین، تقویت و تغذیه پوست، رفع عفونت های قارچی و لکه های پوستی و نیز برای ترمیم و بازسازی پوست استفاده می شود و موجب صاف شدن، روشن شدن و شفاف شدن پوست خواهد شد. روغن سیاه دانه همچنین در صورتی که بر روی مو اعمال شود، موجب تغذیه و تقویت مو می شود.
روغن سیاه دانه از نظر دارویی، باکتری های مضر را از بین می برد، پاسخ ایمنی قوی پوست را تحریک می کند، روند بهبود پوست را تسهیل کرده و دردهای عضلانی و درد مفاصل را نیز به بهترین شکل تسکین می دهد.
از سوی دیگر روغن سیاه دانه در صورت استنشاق، سلامت دستگاه تنفسی و هضم را تقویت و پشتیبانی می کند.

 

 

 

تاریخچه استفاده از روغن سیاه دانه

 

روغن سیاه دانه از دانه های گیاه Nigella sativa گرفته می شود که بیشتر به گل رازیانه معروف است. همچنین این روغن با نام های مختلف دیگری از جمله Black Oil ،Baraka ،Fitch Oil ،Kalajira Oil  و Kalonji Oil نیز شناخته می شود.
برای بیش از 3000 سال، از دانه های روغنی سیاه دانه برای کاربردهای آرایشی، دارویی و آشپزی مورد استفاده قرار می گیرد. از سیاه دانه به عنوان دارو گیاهی، چاشنی و تسکین دهنده درد و تحریکات موضعی، از جمله گزش، زخم، التهاب و بثورات پوستی استفاده می شده است
بر اساس منابع تاریخی، اعتقاد بر این است که روغن سیاه دانه برای اولین بار توسط آشوریان مصر باستان مورد استفاده قرار گرفته است، جایی که از آن توسط شخصیت های مشهور سلطنتی مانند کلئوپاترا و نفرتیتی برای مراقبت از پوست به شکل یک دارو گیاهی استفاده شده است.

در هند و خاورمیانه، از دانه های سیاه دانه که دارای عطر و طعم تلخ و تندی هستند در ترکیباتی که از فلفل سیاه، پودر پیاز و پونه کوهی تشکیل شده اند استفاده می شود و به عنوان ادویه و طعم دهنده در خوراک حبوبات، پخت نان، خورشت کاری و سبزیجات پخته استفاده می شود
در آیورودا، روغن سیاه دانه عمدتاً به دلیل خاصیت تحریک کنندگی، گرم کننده و تقویت کننده و همچنین به دلیل اثر بخشی بر بهبود روحیه در طیف گسترده ای از کاربردها مورد استفاده قرار گرفته است

مجله سلامتی وطب سنتی ماورای سلامت به تفصیل به این سبک درمان کهن پرداخته است.

 

 


در طب سنتی، از روغن سیاه دانه برای درمان بی اشتهایی، بیماری های مقاربتی و بیماری های زنان استفاده می شود. همچنین اعتقاد بر این است که سیاه دانه برای تحریک اشتها و افزایش متابولیسم و سوخت و ساز بدن، کاهش اختلالات عصبی، تعادل مزاج و تقویت هماهنگی بدن و ذهن مفید است.
طبق سوابق تاریخی پزشکان یونانی در قرن 1 میلادی، از سیاه دانه برای تسکین دندان درد، سردرد، گرفتگی بینی و کرم روده استفاده می شده است
با توجه به خاصیت تقویت کنندگی روغن سیاه دانه، پزشکانی مانند بقراط آن را برای بیمارانی که بیماری عمومی و ضعف داشتند تجویز می کردند. دیگر یونانیان باستان از آن برای تحریک شروع قاعدگی و افزایش تولید شیر در زنان استفاده می کردند
در کتاب "الشفاء"، نوشته حکیم ابن سینا، سیاه دانه را با توانایی های درمانی معتبر شناخته و از آن به دلیل خاصیت تقویت کنندگی، تحریک کننده و پیشگیری کننده  تقدیر کرده است. در این کتاب از سیاه دانه به عنوان تقویت کننده انرژی و کاهش ضعف، خستگی، غم و احساس دلسردی صحبت شده است. علاوه بر این، وی کاربرد درمانی سیاه دانه را برای رفع و تسکین علائم سرماخوردگی، تب، سردرد، تحریکات موضعی، زخم ها، اختلالات پوستی، دندان درد و کرم روده و انگل تأیید کرده است.

 

خواص روغن سیاه دانه

 

ترکیبات شیمیایی روغن سیاه دانه شامل اسید پالمیتیک، اسید استئاریک، اسید اولئیک و اسید لینولئیک هستند و از ترکیبات اصلی این روغن محسوب می شوند.

 

اسید پالمتیک به دلیل داشتن خواص زیر مشهور است:

 

خاصیت نرم کنندگی 
نرم کردن مو ها بدون ایجاد چربی اضافه و احساس سنگینی و چسبندگی
متداول ترین اسید چرب اشباع می باشد.
 

اسید استئاریک به دلیل داشتن خواص زیر شناخته می شود:

 

دارای خواص پاک کنندگی است که باعث از بین رفتن آلودگی، عرق و سبوم اضافی از پوست و مو می شود.
یک ماده امولسیون کننده ایده آل برای اتصال آب و روغن است.
به افزایش ماندگاری محصولات مراقبت از پوست و مو کمک می کند.
بدون کاهش درخشش و احساس سنگینی، موها را از آسیب های خارجی محافظت می کند.
پوست را نرم می کند.
 

اسیدهای اولئیک (امگا 9) دارای خواص زیر است:

 

لطافت، رطوبت و درخشندگی پوست و مو را حفظ می کند.
رشد موهای ضخیم تر و قویتر را تحریک می کند.
چین و چروک های زودرس و خطوط ریز را کاهش می دهد.
شوره سر را از بین برده و  رشد مو را تسریع میکند.
از پوست و مو محافظت می کند.
خواص آنتی اکسیدانی قوی دارد.
از التهاب و درد مفاصل جلوگیری می کند.

 

اسیدهای لینولئیک (امگا 6) دارای خواص زیر است:

موها را شاداب کرده و رشد آنها را تقویت می کند.
بهبود زخم را تسریع می بخشد.
در فرمولاسیون صابون ها و روغن های سریع خشک شونده یک امولسیون کننده موثر است.
خواص ضد التهابی دارد.
تسکین جوش و آکنه
حفظ رطوبت در پوست و مو 
وجود آن در روغن های گیاهی موجب مناسب بودن آن روغن برای پوست های چرب و مستعد آکنه می شود.
افزایش لطافت و خاصیت ارتجاعی پوست برای جلوگیری از پیری زودرس

 

 

 

 

https://gitlab.com/TobiMetz3

 

http://qooh.me/TobiMetz3

 

https://www.divephotoguide.com/user/TobiMetz3

 

https://setiathome.berkeley.edu/show_user.php?userid=11396837

https://independent.academia.edu/JennyTucker289

http://edu.fudanedu.uk/user/wesleycruz1/

http://fudanedu.uk/user/wesleycruz1/

http://jobs.ict-edu.uk/user/wesleycruz1/

http://ict-edu.uk/user/wesleycruz1/

 

 

مقاله هزینه یابی کیفیت در پروژه ها

۳۳ بازديد

مقاله هزینه یابی کیفیت در پروژه ها



برای توضیحات بیشتر بر روی عنوان زیر کلیک کنید

مقاله هزینه یابی کیفیت در پروژه ها

دانلود پاورپوینت تورم

۳۲ بازديد

به دنبال رکود نسبی سایر بازارها، و توقف پدیدۀ مالی شدن اقتصاد (financialization)، بسیاری از وجوه به‌طور مستقیم(از طریق اوراق با درآمد ثابت) یا غیرمستقیم (از کانال سپرده‌های بانکی) به سمت بخش واقعی اقتصاد هدایت شده است



برای توضیحات بیشتر بر روی عنوان زیر کلیک کنید

دانلود پاورپوینت تورم

پاورپوینت

۳۳ بازديد

فایل پاورپوینت درس انتقال جرم رشته مهندسی شیمی گرایش جداسازی با موضوع جذب دی اکسید کربن با استفاده از محلول آمین



برای توضیحات بیشتر بر روی عنوان زیر کلیک کنید

پاورپوینت

three bedtime kids stories

۳۰ بازديد

three bedtime kids stories

 

 

Hansel and Gretel Story for kids

 

 

 

z3_ky0l.jpg

 

In a green forest, there was a woodcutter living there by his wife and his two kids. His son’s name was Hansel and his daughter’s name was Gretel. They were very poor. There were times that they even hadn’t something to eat for a day. One day, our poor woodcutter didn’t have enough money for a loaf of bread.

So when the night came, he started to think and think. At the end, he whispered to his wife:

What will happen to us? We can not feed our kids. they are starving.

I know the solution dear! Said the wife. We will take the kids deep in the forest early in the morning. we will ignite a fire for them and we will give each of them a loaf of bread. Then we will leave them for good. They will never find us again and with this plan, we will get rid of them.

Oh no wife! I can not imagine how I’m gonna do that! I can’t leave my kids alone in the forest! Wild animals will find them and swallow them in a moment.

You stupid man! Yelled the wife! Then the four of us will die out of hunger! You better start and make the coffins.

After a while, the man seemed convinced.

OK! But I really am sad for my poor kids.

Not being able to sleep because of hunger, Hansel and Gretel heard what their step mom planned for them. they cried quietly. Gretel said:

This is the end of our story! We are going to die tommorow!

Be quiet Gretel and don’t afraid! I’ve got this.

He waited until both their parents went to sleep. Then he got up, put on his jacket and slipped out from the back door. He stood near the garden, where the white stones were shining under the moon’s light! He picked up as many stones as he could and filled his pocket with them.

Then he turned back to the house and said to his sister:

Keep calm dear and sleep in peace! God will never forget us!

next morning, just before the sunrise, the step mom came and said:

Wake up! Wake up you lazy kids. We have to go to the forest and cut woods for your father.

Then she gave each of them a bread and said:

This is your dinner. Don’t eat it until then!

Gretel take the bread and hide it under her apron, because Hansel had his pocket full of stones. Then they started their journey to the forest. In their way, Hansel took a stone from his pocket every now and then and dropped it on the ground.

When they reached the heart of the forest, they collect wood with their father and used it to make a fire to keeping them warm. When the fire was ready, The step mom said:

Now lie down and rest kids. Your father and I will collect woods and when we were ready to go, we will wake you up!

After a while, they became tired and fell sleep. When they finally woke up, it was night. Gretel started crying and said:
OMG! How shall we get of this forest?

Don’t even think about it sis! Wait a little bit, when the moon rises, we will easily find our way to home.

And when the full mon got up, Hansel took Gretel’s hand and started to follow the white stones that were shining like silver. They walk all the night and next morning, they reached their house. They knocked the door. When the wife opened the door and saw Hansel and Gretel, she said:

You naughty children! How many hours you slept in the woods! We thought you’ll never come back.

But their father was so happy for seeing his kids once again.

Not very long after, another scarcity came to that area. Gain the children heard their step mom talking to their father:

Everything is finished! We just have a half a loaf and after that we will die! We have to get rid of the kids! This time we will take them even deeper in the woods so they will never find us again.

The man wasn’t happy with this at all! He whispered:

I’d rather to share my last morsel with my kids.

But the tricky step mom didn’t listened to him at all and finally managed to convince him to redo the plan.

Children heard this conversation completely. When the parents went to sleep, Hansel got up and wore his jacket. He wanted to go and pick up more white stones, but the step mom had locked the door. Hansel didn’t manage to get out but he started to comfort his little sister:

Don’t cry little sis! Go to sleep! I’m sure God will help us!

Next morning, the step mom came and woke them up and gave each of them a little piece of bread. even less than before. On they way to the woods, Hansel crumbled the bread in his pocket and every now and then, he dropped a crumb on the ground.

Hansel strewed bread crumbs all along the road. Woman take them deep deep into the forest. Where they never been before in their short lives. Then again they collect wood and made a large fire. The step mom said:

Sit here, you children, and when you are tired you can go to sleep; we are going into the forest to cut wood, and in the evening, when we are ready to go home we will come and wake you up.

So when noon came Grethel shared her bread with Hansel, who had strewed his along the road. Then they fell sleep, and the evening passed, and no one came for the poor children. When they woke up it was dark night. Hansel comforted his little sister:

Wait a little, Gretel, until the moon gets up. We will be able to find our way by the bread crumbs I scattered on the road.

So when the moon rose they got up, but they there were no bread crumbs on the ground, cause the birds of the forest and of the fields had come and eat them. Hansel thought they might find the way all the same, but they could not.

They walked that night, and the next day from the morning until the evening, but they could not find the way back to their home, and they were starving, for they had nothing to eat but the few berries they could pick up.

When they got very tired and decided to lay down under a tree and sleep.

It was now the third morning since they had left their father’s house. They were always trying to get back to it, but instead of that they only found themselves farther in the wood, and if help had not soon come they would have been starved.

About noon they saw a pretty snow-white bird sitting on a branch, and singing so sweetly that they stopped to listen. And when he had finished the bird spread his wings and flew before them, and they followed after him until they came to a little house, and the bird landed on the roof, and when they came closer they saw that the house was built of sweets, and roofed with cakes; and the window was of transparent sugar.

We will have some of this, said Hansel, and make a fine meal. I will eat a piece of the roof, Gretel, and you can have some of the window-that will taste like sugar.

So Hansel reached up and broke off a bit of the roof, just to see how it tasted, and Gretel stood by the window and chewed it. Suddenly they heard a thin voice coming from the inside:

Nibble, nibble, like a mouse,
Who is nibbling at my house?

And the children thought:

Never mind, It is the wind.

And they continued eating, not paying attention o the sound. Hansel, who found that the roof tasted very nice, took down a great piece of it, and Gretel pulled out a large round window-pane.

 

 

Cinderella Story for kids

 

 

 

Once upon a time, there lived a poor servant girl named Cinderella. She was a patient, tender and kind girl. His days were long and tiring. Full of the most boring and worst housework.

Washing the floor, washing the clothes, dusting the shelves and cooking food were the tasks that she had to do during the day. Cinderella was forced to work from morning to evening without receiving a single Penny.

Cinderella’s mother died when she was very young, and her father remarried soon after. But his new wife was a nasty woman. She had two daughters from her previous marriage who were as naughty as she was.
They tormented poor Cinderella terribly every day. One day, when Cinderella was sweeping the ashes from the fireplace, they mocked her and sang:

Poor girl, poor girl
Her face is black, burnt and ugly

Even though her stepmother and half-sisters had tormented her for years, she had never once disrespected them or tried to take revenge on them. She did not wish them ill at all.
She patiently did the housework, hoping that when she grew up she could run away and start the wonderful life she longed for.

One day when Cinderella was working at home, someone knocked on the door. Cinderella hurriedly opened the door. Behind the door stood a short, fat man dressed in royal robes and holding an important scroll.

The old man opened the scroll and began to read:

It is my duty to announce that the king has sent an official invitation to all the young ladies of this land to attend the important royal celebration in the palace.

Hearing this, Cinderella’s stepsisters pushed her to a corner and stood in front of the fat man. The man continued to read:

His Highness the Crown Prince is looking for a suitable lady for marriage. He wants to meet all the girls of this land to find true love. Please come to the palace on Saturday at 8 pm.

The little man turned, mounted his horse, and galloped off. Two knights also followed him closely.
The half-sisters closed the door and gave a loud shout of joy.
Cinderella’s stepmother entered the room.
She said impatiently:

What is the reason for all this happiness?

Oh…mom…we’ve been invited to the royal party and I’m sure one of us will be chosen as the new princes.

The stepmother replied with a mocking smile:

Of course you do, what prince wouldn’t want to marry my sweet and precious children!

Cinderella was desperately trying to quiet them down a bit. Because she knew in her heart that any prince would rather live alone for the rest of his life than to blacken his fortune by marrying these rude girls.
The stepmother turned to Cinderella and shouted:

Why did you stop and look? Prepare the clothes.

Cinderella nodded and said:

Yes Mam!

Cinderella wanted more than anything to go to the royal party. But she did not dare to ask permission from her wicked stepmother, because she knew that the wicked stepmother would not give her this permission. So she busied herself with housework and of course preparing her half-sisters’ dresses.

The evening of the royal royal feast arrived.
A magnificent horse-drawn carriage pulled up to the front door of the house, and the half-sisters, dressed in their hand-embroidered dresses, entered the carriage with much pomp and show.
Cinderella looked at them with great sadness and sighed deeply.

She said to herself:

If I could only have one wish for the rest of my life, it would be to attend a royal party and get away from the dreaded and boring housework for just one night.

Suddenly, a great light appeared in the sky.
A small fairy appeared in front of Cinderella, holding a small wand.

Fairy said happily:

Your wish will come true!

Cinderella asked in surprise:

what?

I will fulfill your wish; Because I am your fairy godmother. Oh, how much you have suffered in silence all these years. You have a kind soul. A kind and patient young lady.

Cinderella exclaimed happily

Oh I can’t believe it!!

But suddenly a frown appeared on her face.

But I’m not ready, Fairy Godmother. My clothes are cotton and my shoes are torn. I can’t be in the palace like this!

Fairy Godmother said with a smile:

Don’t worry, Cinderella. All I need to make your wish come true is a pumpkin, a rat, two mice and four grasshoppers.

Cinderella looked very confused.

So hurry up dear. hurry up!!

Cinderella ran and prepared everything that the fairy godmother said.
First, Cinderella went to the garden and came back with a big and ripe pumpkin. The fairy godmother tapped it once with her wand and in an instant the pumpkin turned into a magnificent golden carriage.
Then, Cinderella returned a mouse from the mouse trap in the kitchen.
Fairy godmother said:

Great dear, now if you don’t mind putting them on the carriage seat for me

Cinderella quickly did this.

The fairy waved her wand again. The two mice that Cinderella found in the barn turned into two servants in classy clothes. The four grasshoppers turned into four magnificent white horses.

said the fairy godmother

And now for the final magic…

And she hit Cinderella on the shoulder with her wand.
A spark rose. The old clothes she was wearing a moment ago suddenly changed. Cinderella sparkled in a magical, sparkly gown fit for a princess. Cinderella looked at her feet. He was wearing a pair of very beautiful glass shoes that glowed in the dark.

Fairy godmother cried:

Amazing!!! But remember that at 12 o’clock at night, this magic spell will be broken and your clothes will turn into old clothes.

Cinderella said as she kissed her fairy godmother on the cheek

I understand. And thank you very much for the great favor you have done to me Fairy Godmother!!

Cinderella entered the carriage and drove to the royal party.

As the golden carriage passed through the palace gates, trumpets sounded and Cinderella was given a royal welcome.
All the ladies were amazed at her magnificence.
As she entered the ballroom, the prince was immediately struck by Cinderella’s elegance and the warmth of her smile.
The prince approached.
He bowed his head slowly and extended his hand and said:

Ma’am, would you do me the honor to dance with you?

Cinderella said with dignity and kindness:

 

 

The Little Mermaid Stories for kids

 

 

 

My dear little friends! I’m gonna tell you the little mermaid story!

Once upon a time, far and deep in the ocean, where the water is shiny and blue, lived a sea king who had six mermaid daughter. Five of them were happy and cheerful while the youngest one was deeply sad and no one hadn’t seen her smile.

The little mermaid wanted to see the surface world! She loved to see green trees and blue sky. Because of that she always swam to the top of the ocean to enjoy the surface world’s view. She felt depressed when she couldn’t see the above world.

Georgios fish, beautiful shells and all the colorful creatures in the sea were always trying to make her smile but they usually failed. Even her father’s bedtime stories couldn’t cheer her up.

One night, the little mermaid swam to the top of the ocean when others were sleep. It was a stormy night and waves were crashing into rocks. The lightning stroke to a ship which was rolling in the ocean. The little mermaid saw a man beside the ship, signaling for help.

She swam and helped him quickly. She brought him to the shore and rested him on sands. The little mermaid fell in love with the young man in that short time. So she started to sing a song with his magical voice for the prince. And then she came back to the ocean.

She was so much in love with the young man that she couldn’t stop thinking about him. So he decided to go and visit the seashore witch and ask her to grant a wish.

The little mermaid wanted to dance and walk on the surface world. she wanted to feel the warmth of the sand. The witch. who was cunning and tricky, stirred her potion with an evil smile.

I will grant your wish! But I’ve got one condition! She said. I will give you the ability to walk and dance. But you’ll be no longer be able to talk and sing. If the prince doesn’t confess to his love for you in three days, your voice will be mine forever!

I agree! I accept your condition!

 

But let me tell you about the prince! He remembered one and only one thing about his rescuer! Her magical voice.

So my little friends, the witch transformed our little mermaid. After she transformed she went to the shore and sat on the warm sand where the prince was looking for her rescuer. prince didn’t remember our little mermaid:

Who are you? OH! You can’t walk?! Let me help you.

So, the prince took the little mermaid to his palace! On the second day, when little mermaid and prince were sailing on the ocean, prince decided to confess his love to her, but before he get a chance, the evil eels of tricky wish, attacked the ship.

The tricky witch who knew this, hid little mermaid’s voice in a seashell and hung it to her neck. Then transformed herself into a beautiful young woman! Then she started singing on the seashore. when the prince heard that magical voice, he was convinced that the tricky witch is her rescuer. so he decided to marry her!

But our little mermaid had many good friends! seals and fish! they decided to uncover witch’s evil plan! They attacked the witch and managed to break the chain of the neckless! Now it was the time! Our little mermaid got her voice back! She now could tell the prince who she truly was!

 

3 cute and best kids stories

۴۱ بازديد

3 cute and best kids stories

 

 

 

 

Thumbelina fairy tale story for kids

 

 

z2_4cto.jpg

 

Today my little listeners, I’m gonna tell you the story of Thumbelina!

Once upon a time, there was a woman living alone in a distant village. She was feeling only after the tragic death of her husband. She always wanted a child, but she hadn’t any. One day, she decided to visit her good friend who was also a witch.

The witch, gave her a grain of barely and said:

go home and plant this.

so the woman did so.

The very next day, a beautiful Tulip flower had grown from the grain. It was so beautiful. the woman hadn’t seen any flower like this in her life. When the flower blossomed, there was a pretty little girl inside it. The girl was no bigger than a thumb.

The woman fell in love with the girl and named her: Thumbelina

Thumbelina took away the woman loneliness. Woman would always tell her stories during the day. Sometimes woman would made a boat out of tulip petal which Thumbelina could row in a plate of water with it!

The woman made a bed with a walnut shell and a blanket out of rose petal for her. So Thumbelina had a soft and cozy bed to sleep every night.

One night, While Thumbelina was sleeping, a frog came by and see her through the window!

Wow! Such a beautiful girl! She would be a great bride for my son! He thought to himself.

So he grabbed Thumbelina and headed back to his house. Seeing his future bride, his son was happy.

I will marry her, daddy! But first, I have to build her a beautiful house.

Ok son! So until then, I will put her on the water lily in the middle of the pond so she doesn’t run away.

 

 

So the frog put Thumbelina on the lily leaf in the middle of the pond.

Thumbelina tried so hard to escape, but she couldn’t. So she burst into tears. Two minnows who were sitting under the leaf, heard her crying:

Why are you crying little girl? They asked. What’s the matter?

Thumbelina started to tell her story. When she finished, minnows decided to help her. They started nibbling the lily stem. It was soon after when the stem broke and the leaf floated away with Thumbelina.

But Thumbelina’s happiness didn’t last long. An ugly Beetle came and took Thumbelina to his house! The beetle called his friends and showed them his pretty new prisoner. But they weren’t happy to see Thumbelina!

Oh my friend! You should let her go! She is very different from us. She doesn’t belong here. you better let her go. Said his friends.

So the beetle dropped our Thumbelina in the long grass and flower.

Although she was happy that she was free from her captors, she didn’t know her way back to home! Days came by and she would eat the pollen of the flowers and drink the dew from their leaves.

One day as she was walking, she accidently saw a house that was made of mud. Its entrance was strange and round. She knocked one the door and waited. After a while, a mouse opened the door.

Hello little guest! I think it’s cold out there! Do you wanna come in? Said the mouse.

Yes! thank you!

So what is your story tiny girl?

Thumbelina started to tell the whole story for her new friend.

Don’t worry at all! You can stay here as long as you want.

So Thumbelina started her new life in her new house. She wanted to be useful, so she would cook food every day and tell stories for little mouse.

One day, when Thumbelina was cooking, mouse came by and said:

I invited a good friend of mine. He is one of the richest mice ever.

So Thumbelina cooked a delicious dinner. That night, all three of them talked and had a great time at the dinner table. The rich mouse fell in love with Thumbelina and said:

I will marry you! I want you to come with me and visit my house!

Thumbelina had no choice, So The three of them headed to the house of the rich mouse. in the middle of their journey, they reached a tunnel where they found an injured swallow.

What is he doing down here?! He should be in the air! Said the rich mouse rudely and kicked the swallow!

Thumbelina was shocked.

How could anyone treat another like this! Oh dear! She thought!

 

 

So she ran away when she got a chance. She hid behind a rock and waited for the mouse to go! Then she came back and took care of the swallow until he was fine and healthy again. It was spring and the swallow was able to fly again.

I have to go and find my family! They went to a warmer place! come with me! We’re gonna have so much fun! Said the swallow!

But Thumbelina had enough adventure! So she said goodbye to the swallow and he flew away!

months passed and Thumbelina was still wandering in the nature when she stumbled upon the rich mouse again!

OH my beloved tiny bride! I’ve been looking for you for months! Now that I found you, you have to marry me!

Thumbelina knew that there is no way out of this!

OK! But please let me spend just one day more in the open air before coming with you to your underground house.

As she was spending her last hours in the open field, she heard a familiar voice:

Come! Come away with me where your sprit will always be free! Said the swallow!

Happy of meeting her old friend, she agreed to go on a trip with him. She hopped on his back and they took of. They flew over forests, oceans and lands!

When they reached the land of flowers, The swallow landed Thumbelina on a beautiful rose petal and said:

This is the kingdom of flowers! And This is their king!

He was a handsome young king with a pair of wings who was surrounded by lovely flowers. The king immediately fell in love with Thumbelina!

 

Source: moonzia

 

 

Puss in Boots story for kids

 

 

 

Once upon a time, a poor miller lived with her three sons. Years has passed and the miller of our story got old and died. He left nothing for his sons except a mill, a donkey and a cat. The oldest boy took the mill. The middle one took the monkey. So The cat was the youngest boy share.

Well! The youngest boy whispered, I will eat this cat and make some gloves with its fur! And that is the end of it! I won’t have anything else and I will die out of hunger!

The cat, who was listening stated to talk:

OH dear master! Don’t be sad at all! Just give me a bag and a pair of boots! The will show you that I’m not such a bad inheritance!

The boy, who saw many trick from the cat over all that years, which it performed to catch mice like pretending to be dead or hiding in the grain. So he thouth:

It doesn’t seem impossible that this cat could help me!

So he gave his bag to the cat and spend his last coins for buying a pair of boots for it!

looking gallant in the boots, he put bran and corn in his bag and put it around his neck. Then he slept near rabbit nest, pretending to be dead. He waited for innocent rabbits to come around and look for corn and bran.

Not very long after, a stupid naughty rabbit came and jumped into his bag. The Puss quickly closed the bag. Happy with his caught, He went to the palace and asked for talking to the emperor!

OH! His Majesty! I brought you a warrior rabbit! My proud master, Marquis of Carabas, ordered me to present to you.

Tell your master that I thanked him and he does me a great deal of pleasure.

After that, Puss again hid in the cornfield, holding still his bag open, and when a brace of partridges ran into it he closed the bag and caught them both. He went and made a present of these to the king, as he had done before of the rabbit. The king, in like manner, received the partridges with great pleasure, and ordered him some money for drink.

In this way, the cat continued for two or three months to bring presents to the king, always saying that they were from his master, the Marquis of Carabas. One day in particular, he heard at the palace that the king was planning to drive in his carriage along the river bank, and he decided to take his daughter with him. The Princess was the most beautiful girl in the kingdom.

Puss in Boots said to his master:

Follow my lead and your future is made. You have to but go and wash yourself in the river, in the place that I shall show you, and leave the rest to me.

The youngest son did the exact him, without knowing why or wherefore. While he was washing, the king passed by, and the cat began to cry out:

Help! Help! My Lord, Marquis of Carabas, is drowning!

At this noise the king put his head out of the coach window, and finding it was the cat who had so often brought him such good things, ordered his guards to run quickly to the aim of his Lordship, the Marquis of Carabas.

While they were helping the poor Marquis out of the river, the cat came up to the coach and told the king that while his master was washing, there came by some Thieves, who took his clothes:

Thieves! Thieves! He moaned!

This tricky cat had hidden the clothes under a great stone. The king immediately commanded the guards of his wardrobe to run and prepare one of his best suits for the Lord Marquis of Carabas.

 

 

Source: moonzia

 

 

Dinokids at the stadium story for kids

 

 

 

That day Dim Dim and his friends gathered around the square!
DimDim said excitedly:
I’m going to tie a Dinocity flag around my neck and wear a tasseled hat!

Dinosol said:
So I will wear my beautiful s*******t and colorful wig.

I really love football! I go to Sangi Stadium to see all the matches! We will definitely have a lot of fun this time! said Dinomani.

Yeah! Sure! Aha! Is your seat number written on your ticket?

DimDim said:
Yes! My seat number is 879!

My seat number is 877!
Hooray! So we sit together! What is your seat number?

Dino Money said with a big smile:
Seat number 7!

Dinosol and Dim Dim said together:
What?? You must be joking!!!

No! Why joke?!

Dinosol said:
The seat number seven is very close to the field! That is a VIP seat!

Yes! I have bought a VIP ticket!

Dim Dim said with regret:
Good for you!

But Dinosol said:
After all, there is nothing special! It is the same football match! But he will be a little closer!

Dinomani said:
Does not matter? You sit at the end of the stadium and I sit right next to the field! I can touch the match ball!

Dim Dim said:
Are you really telling the truth? I also like to sit there!

Dinomani said:
Come on! Buy a ticket for the VIP seat! This way we can watch the game together!

Yes! Yes! I’m gonna do the same thing!

Dinosol said:
DimDim! DimDim! Don’t buy a ticket! You have a ticket! The VIP ticket is very expensive, it also shows the same match!

Dinomani said boredly:
You keep repeating yourself! DimDim don’t listen to her! You have a lot of savings! Go take it from your savings and let‘s buy you a ticket!

DimDim, who really wanted to sit in the VIP seat, ran and went home! The whole house was crowded! His father was preparing himself for the match! He had spread flags and colorful hats on the ground and was trying them one by one. When he saw his son, he said:
Where have you been boy?! Hurry up, get ready! We have to go to the stadium and find our seats before the game starts!

Dad! Dad! I want to buy a VIP ticket!

What? VIP? But son! That ticket is very expensive!

Yes I know! But I have the money! I have savings!

But my son! You had saved that money to buy something else! Did you forget that?

No! I have not forgotten at all!

His father said:
Well, my son, if you regularly withdraw from your savings and spend, your money will accumulate later and you won’t be able to buy your telescope soon! Does it worth it?

Yes! I want to sit in the VIP seat!

What is the difference between the VIP position and our position, after all? The seat material is the same! We will see the same match!

But I can’t touch the ball from there!

His father started laughing and said:
Touch the ball? Boy! The ball is only on the field and only the players have the right to touch it! Look, my dear! If you want to use your savings and buy a VIP ticket, buy it! But you can’t buy your telescope this way soon!

 

 

Source: moonzia

طراحی بسته بندی مواد غذایی

۳۸ بازديد

طراحی بسته بندی مواد غذایی

 

طراحی بسته بندی مواد غذایی و  چاپ و بسته بندی گاهی اوقات می تواند بسیار ترسناک به نظر برسد، حتی اگر یک طراح گرافیک حرفه ای باشید. این یک چیز است که بخواهید پیام برند خود را به طور موثر منتقل کنید، این یک بازی توپ دیگر است که سعی می کنید مطمئن شوید که الزامات برچسب را با آژانس استانداردهای غذایی محلی خود رعایت می کنید. اما با هر چیز دلهره آور، زمانی که بدانید چگونه آن را انجام دهید چندان ترسناک نیست.

 

 

از زمان همه‌گیری، عادات خرید مصرف‌کنندگان با تغییر تمرکز از سوپرمارکت‌ها به حمایت از مراکز غذایی محلی و مارک‌های مستقل کوچک تغییر کرده است. در حالی که بسیاری از ما برای اولین بار پخت خمیر ترش را امتحان می‌کردیم، بسیاری دیگر از قرنطینه(های) استفاده کردند تا با راه‌اندازی مارک‌های غذایی خود مانند نانوایی‌های باتر و کراست، عشق خود به پخت و پز و پخت را به سطح بالاتری برسانند. اگر جزو آن دسته هستید و به دنبال کسب درآمد از علایق آشپزی خود هستید، پس این مقاله برای شما مناسب است!

z1_f22g.jpg

 

    سه سوال که قبل از شروع فرآیند طراحی باید از خود بپرسید

 

چه در حال راه‌اندازی یک محصول غذایی جدید باشید و به یک طراح توضیح دهید یا خودتان محصول را طراحی کنید، اولین گام در این فرآیند، از بین بردن پیام‌های برندتان است. در زیر سه سوال وجود دارد که باید در حین ترسیم استراتژی برند خود قبل از ورود به فرآیند طراحی از خود بپرسید.

 

 

    1. محصول چیست؟

 

نوع محصولی که بسته بندی مواد غذایی را برای آن ایجاد می کنید، در نهایت نوع طراحی شما را تعیین می کند. به عنوان مثال، اگر شکلات‌های دسته‌ای کوچک را با برچسب قیمت ممتاز مارک‌گذاری می‌کنید، این موضوع بر نوع فونت‌ها، سبک‌های تصویر و گزینه‌های بسته‌بندی در مقایسه با تولید در مقیاس بزرگ یک ماده غذایی با قیمت ارزان‌تر تأثیر می‌گذارد.

 

 

    2. چه کسی محصول شما را می خرد؟

 

مهم است که در ذهنیت مخاطبان هدف خود کاوش کنید. محصول مورد نظر چه کسانی است و چگونه هستند؟ این کمک می کند تا تصویری از مشتری ایده آل خود بسازید تا بتوانید نحوه صحبت کردن با آنها را بهتر درک کنید.

 

به عنوان مثال، اگر زنان هزاره‌ای را هدف قرار می‌دهید که درآمد بالایی دارند، درباره انواع برندهایی که مخاطبان هدف شما می‌خرند، چقدر برای محصولات مشابه هزینه می‌کنند و به چه سبک بسته‌بندی مواد غذایی جذب می‌شوند، تحقیق کنید. این یک تابلوی خلق و خوی از سایر مارک های مواد غذایی ایجاد می کند که شما را تشویق می کند تا در طیف محصول ایده آل مخاطبان خود ایجاد کنید.

 

 

    3. برند و محصول خود را چگونه توصیف می کنید؟

 

یکی دیگر از تمرینات عالی هنگام ترسیم چشم انداز خود برای برند و محصول خود این است که به برند خود به عنوان یک شخصیت فکر کنید. از چه کلماتی برای توصیف برند خود استفاده می کنید، و از آنجا می توانید به این فکر کنید که چگونه از نظر بصری کار می کند. آیا برند شما مانند شیر جو دوسر Minor Figures سرگرم‌کننده و گیاه‌خوار است؟ شما می توانید از این نکات شخصیتی برای ترجمه انواع حروف و سبک های تصویری که ممکن است استفاده کنید استفاده کنید.

شرایط و روش های تحصیل در کانادا

۳۸ بازديد

شرایط و روش های تحصیل در کانادا

 

 

کانادا کشوری در قاره‌ی آمریکاست که با توجه به شرایطی که در اختیار مهاجران قرار داده، تبدیل به یک گزینه‌ی مناسب و محبوب شده تا بسیاری تلاش کنند به روش‌های مختلف، اقامت دائم و حتی موقت این کشور را اخذ کنند. شرایط ویژه و بسیار خوب فرهنگی، اقتصادی، آب و هوایی و البته سیاسی کانادا، و سطح بالای علمی دانشگاه‌ها باعث شده تا افراد زیادی در مقاطع مختلف، برای تحصیل در کانادا هدف گذاری کنند.

بهترین کشورها برای تحصیل

اگر بخواهیم کشورها را بر اساس مزیت‌هایی که برای دانشجویان ایرانی دارند رتبه‌بندی کنیم، با توجه به معیارهای اقتصادی، علمی و فرهنگی، لیست ما با لیستی که شامل بهترین مقاصد جهان برای تحصیل باشد متفاوت خواهد بود. در ادامه به بررسی مزایای چند کشور که پذیرای دانشجویان بین المللی هستند، می‌پردازیم؛

آمریکا

دانشگاه‌های آمریکا هم از نظر تعداد دانشجویان بین‌المللی و هم سطح علمی آن‌ها، رتبه‌ی اول را در جهان دارد اما نسبت به امکاناتی که ارائه می‌کند، هزینه‌های زیادی برای دریافت ویزای تحصیلی آن وجود دارد که همین مسئله آمریکا را از لیست اولویت‌های بسیاری از ایرانیان، خارج می‌کند.

پرتغال

پرتغال درست در مقابل آمریکا قرار دارد و بر خلاف سطح آموزشی، مزایا و تسهیلات مناسبی را در اختیار دانشجویان بین‌المللی قرار میدهد تا فشار اقتصادی کمتری را تحمل کنند؛ عدم نیاز به مدرک زبان و امکان دریافت ویزای همراه، از دیگری مواردی است که پرتغال را به یک مقصد خوب برای مهاجرت تحصیلی تبدیل کرده است.

استرالیا

استرالیا هم از کشورهایی است که میزبان خوبی برای دانشجویان بین المللی و ایرانی می‌باشد. آب و هوای بی نظیر و طبیعت دلنشین این کشور، ارائه‌ی بورسیه‌های تحصیلی گوناگون و رتبه‌ی جهانی قابل قبول بسیاری از دانشگاه‌های استرالیایی، باعث شده تا تحصیل در استرالیا گزینه‌ی جذابی به نظر برسد.

ایتالیا

این کشور با خدود ???? دانشجوی ایرانی تبار، از محبوب‌ترین کشورها برای مهاجرت تحصیلی ایرانیان به نظر میرسد. اپلای تحصیلی ایتالیا به سرمایه‌ی زیادی نیاز ندارد؛ چرا که این کشور تسهیلا و وام‌های دانشجویی مختلفی ارائه می‌دهد تا با دغدغه‌ی مالی کمتری در آنجا تحصیل کنید؛ جالب است بدانید ایتالیا ابداع کننده‌ی بسیاری از روش‌های تدریس دانشگاهی است که این موضوع گواهی بر سطح علمی دانشگاه‌های این کشور می‌باشد.

کانادا

و امّا تحصیل در کانادا ؛ اپلای در دانشگاه‌های کانادا برای دانشجویان از سر تا سر دنیا، یک هدف مهم محسوب می‌شود. تقریبا همه‌ی دانشگاه‌های این کشور دارای رتبه‌ی جهانی بالا هستند و می‌توان گفت، قوی‌ترین سیستم آموزش را دارند. در عین حال علی رغم کیفیت بالا و امکانات بسیار کاربردی دانشگاه‌ها، شهریه‌های دور از ذهن و عجیب ندارند. یک فاکتور مهم که تحصیل در کانادا را جذابتر می‌کند، این است که به گزارش OCED، دانشجویان بین المللی این کشور سهم زیادی در بالا نگه داشتن سطح علمی دانشگاه‌ها دارند و این به آن معناست که دانشجویان بین المللی دچار تبعیض نمی‌شوند و درست به اندازه‌ی دانشجویان کانادایی امکان رشد و پیشرفت دارند.

 

نظام آموزشی کانادا

نظام آموزشی کانادا از نظر ساختاری شباهت فراوانی به ایران دارد اما یک سری تفاوتهای جزئی نیز دارد. به این صورت که با دوره پیش دبستانی آغاز میشود و جز دو ایالت در سایر مناطق، اختیاری است. دوره دبستان 6 سال طول میکشد و بعد از آن وارد راهنمایی (2 ساله) و دبیرستان ( 4 ساله) می‌شوند. البته تعداد سالهایی که در پرانتز ذکر شد به ایالت هم بستگی دارد مثلا در ایالت کبک، دانش آموزان پس از گذراندن سال 11ام، وارد دوره‌‌ی دو ساله پیش دانشگاهی میشوند.

پس از اخذ دیپلم، کسانی که قصد ادامه تحصیل دارند وارد کالج یا دانشگاه می‌شوند که در ادامه به مقاطع مختلف آن اشاره کرده ایم.

 

مقاطع تحصیلی مختلف در کانادا

شما میتوانید در هر مقطعی از تحصیلات، برای مهاجرت تحصیلی اقدام کنید اما برخی آسانتر و کم هزینه تر و برخی گرانتر و پیچیده‌تر هستند. در این بخش سعی کردیم تمامی مراحلی که میتوانید برای اپلای تحصیلی در آنها اقدام کنیم را توضیح دهیم.

دوره کالج

این دوره، کمی از فضای آکادمیک فاصله داشته و بیشتر برای ورود به بازار کار و تقویت مهارت‌های گوناگون مناسب است. برای گذراندن این دوره، ارائه‌ی رزومه‌ی تحصیلی و مدرک زبان الزامی است امّا اپلای برای این مقطع تحصیلی به علت ریسک عدم پذیرش بالا، شاید بهترین روش مهاجرت تحصیلی به کانادا نباشد.

پری مستر یا دوره‌ی مقدماتی لیسانس

 این دوره با عنوان آماده سازی علمی فعالیت می‌کند و مناسب افرادیست که از لحاظ سطح علمی و زبان، موفق به اخذ پذیرش دانشگاه برای دوران لیسانس یا فوق لیسانس نشده‌اند.

 

 

 

دوره لیسانس

 تحصیل در مقطع لیسانس در کانادا، تنها نیاز به مدرک پیش‌دانشگاهی دارد. مزیت این مقطع آن است که می‌توانید با میانگین درآمد ?? دلار روزانه، کار دانشجویی داشته باشید. لازم به ذکر است که امکان اخذ بورسیه تحصیلی در مقطع لیسانس، نزدیک به صفر است.

 

دوره فوق لیسانس

 مهاجرت تحصیلی به کانادا در این مقطع تحصیلی بسیار رایج‌تر از مقطع لیسانس است. تفاوت دوره‌ی فوق لیسانس در کانادا با ایران، در روش‌های متفاوت گذراندن آن است. به طوریکه شما می‌توانید جدای از حالت ترکیبی مرسوم در ایران، تنها با ارائه‌ی ریسرچ و پروژه و یا فقط با گذراندن واحدهای درسی، مقطع فوق لیسانس را بگذرانید. برای اپلای، به آیلتس حداقل ? و معدل لیسانس ?? نیاز خواهید داشت.

 

دوره‌ی دکترا

 اکثر دانشجویان ایرانی برای مهاجرت تحصیلی، در مقطع دکترا اقدام می‌کنند. چرا که گرفتن فاند و کمک هزینه‌ی تحصیلی در این دوره راحتتر از مقاطع پایینتر است. جهت اپلای برای دوره دکترا، باید جدای از آیلتس ?.? و معدل بالای ?? لیسانس و فوق لیسانس، یک رزومه‌ی علمی-پژوهشی قابل قبول نیز داشته باشید.

 

اعتبار دانشگاه‌های کانادا

اکثر دانشگاه‌های این کشور، رنکینگ جهانی مناسبی داشته و اعتبار مدرک آن‌ها بسیار بالاست. به همین علت است که تحصیل در کانادا، رویای دانشجویان سرتاسر جهان است. در جدول زیر رتبه‌ بندی دانشگاه‌‌های کانادا را از منظر Times و Qs مورد بررسی قرار می‌دهیم که رفرنس خوبی برای تعیین اعتبار دانشگاه‌های کانادا خواهد بود.

 

نام دانشگاه

رتبه Times

رتبه Qs

Toronto

18

26

British Colombia

37

46

McGill

44

27

McMaster

140

140

Montreal

111

111

Alberta

125

126

Ottawa

162

230

Calgary

201-250

235

 

 

شرایط مهاجرت تحصیلی به کانادا

شرایط مختلفی می‌توانند امکان پذیرش شما در دانشگاه‌های کانادا را کم یا زیاد کنند که در ادامه به شرح برخی از این موارد میپردازیم.

 

شرایط سنی

شرط سنی تحصیل در مقاطع مختلف متفاوت است؛ مثلا در مقطع کارشناسی سن خاصی تعیین نشده اما اگر اختلاف زمانی زیادی از آخرین مدرک تحصیلی شما تا روز اپلای وجود داشته باشد، باید توجیه و توضیح قانع کننده‌ای در این باره ارائه دهید. اگر برای ارشد قصد اپلای دارید، نباید از فارغ التحصیلیتان بیش از ? سال گذشته باشد و در نهایت برای دکترا، محدودیت سنی وجود ندارد.

 

سطح زبان

همانگونه که گفته شد برای تحصیل در مقطع کارشناسی نیازی به مدرو آیلتس نیست اما برای ارشد و دکترا باید آیلتس حداقل ? داشته باشید. برای برخی رشته‌ها در برخی دانشگاه‌ها هم نیاز به تسلط بر زبان فرانسوی دارید.

 

شرط تمکن مالی

برای اپلای تحصیلی کانادا، باید هزینه‌ی یک سال زندگی که حدود ?? هزار دلار است را در حساب خود داشته باشید. البته این مبلغ کافی نیست و از آنجایی که ایران از کشورهای پرریسک محسوب می‌شود، گردش مالی و دیگر مدارک شما نیز توسط سفارت مورد بررسی قرار می‌گیرد تا اطمینان حاصل شود که توانایی اقتصادی برای تمکن مالی خود و همراهتان را دارید.

 

اخذ تاییدیه

برای اقدام به مهاجرت تحصیلی به کانادا، باید از یک دانشگاه معتبر تاییدیه بگیریر. از طرفی پیش از اقامت موقت، باید تعهد بدهید که پس از اتمام تحصیل، این کشور را ترک خواهید کرد.

 

شرایط بورسیه تحصیلی در کانادا

از آنجایی که هزینه‌های تحصیل و زندگی در کانادا بسیار بالاست، اکثر افراد در وهله‌ی اول به دنبال کسب بورسیه هستند البته فاند تحصیلی به هر کسی تعلق نمیگیرد و در هر مقطع دانشگاهی، شرایط خاصی دارد؛

گرفتن بورسیه تحصیلی در کانادا برای لیسانس، در ابتدای امر غیرممکن است و در بهترین حالت، بهتر است به کانادا مهاجرت تحصیلی کرده و بعد از دو الی سه ترم متوالی با ارائه‌ی نمرات بالا، دانشگاه را برای بورسیه، متقاعد کنید.

تحصیل رایگان در کانادا برای فوق لیسانس، با ارائه‌ی رزومه‌ی تحصیلی قوی ممکن است و البته این بورسیه در قبال فعالیت‌های پژوهشی و تحقیقاتی که برای دانشگاه انجام می‌دهید به شما اعطا میگردد.

در مقطع دکترا هم شرایط با مقطع قبلی یکسان است اما فعالیتی که باید در قبال بورسیه شدن انجام دهید تدریس به عنوان استادیار (TA) در دانشگاهست. هر چه مقطع بالاتر باشد، مبلغ فاندی که برای بورسیه شدن به شما تعلق می‌گیرد بالاتر است.

 

رشته‌های پرطرفدار کانادا

هر دانشگاه و کشوری، در یک سری رشته‌های تحصیلی پیشرو و زبانزد است و نیا بازارکار به آن‌ها گسترده‌تر می‌باشد. در کانادا به ترتیب رشته‌های زیر از محبوبیت و اعتبار بیشتری برخوردارند؛

  • علوم مدیریتی
  • مهندسی نفت و شیمی
  • اقتصاد
  • روانشناسی
  • زمین شناسی
  • مهندسی نرم افزار
  • مدیریت کسب و کار
  • پزشکی و داروسازی
  • مهندسی عمران
  • مهندسی مکانیک

 

هزینه‌ی تحصیل در کانادا

قبل از اپلای تحصیلی کانادا، بهتر است اطلاعات مناسبی درباره‌ی شهریه‌ی دانشگاه‌های کانادا به دست آورید. دانشگاه‌های کانادا به نسبت سطح علمی و امکاناتی که دارند، شهریه‌ی معقولتری در مقایسه با آمریکا و انگلستان دریافت می‌کنند.هزینه‌ی تحصیل در کانادا ، به استان، دانشگاه و رشته‌ی تحصیلی بستگی دارد؛ اطلاعات جدول ذیل تنها به صورت میانگین و تقریبی مطرح شده است:

 

 

مقطع تحصیلی

حداقل شهریه

حداکثر شهریه

لیسانس

22000$

66000$

فوق لیسانس

9000$

63000$

 

 

از آن جایی که شهریه‌ی مقطع دکترا فرد به فرد متفاوت است و اختلاف زیادی را شامل می‌شود، نمیتوان به راحتی برای آن سقف و کفی تعیین کرد.

 

هزینه‌های زندگی در کانادا

همانطور که میدانید، کانادا کشوری گران شناخته شده که هزینه‌های روزمره‌ی آن بالاست. همین مسئله ممکن است باعث نگرانی شما برای مخارج دوران دانشجویی شود. جدول زیر به شما کمک می‌کند تا بتوانید هزینه‌های ماهیانه دانشجویی در کانادا را برای خود تخمین بزنید.

 

 

عنوان

هزینه حدودی

اجاره ماهیانه آپارتمان تک خواب

915$

خوراک روزمره

280$

حمل و نقل

88$

بیمه درمان

40$

کتاب و جزوه

35$

تفریحات

60$

 

 

میانگین درآمد به تفکیک شغل در کانادا

علی رغم مواردی که در ? تیتر قبلی به آن اشاره شد، لازم است بدانید که درآمد مشاغل مختلف در کانادا بالاست و در اکثر مواقع کفاف یک زندگی با امکانات عالی را می‌دهد.

 

 

منابع:

 

گلچین: تحصیل در کانادا

آسمان قبرس: تحصیل در قبرس شمالی

امپایر: تحصیل در قبرس شمالی

خرید و قیمت چسب کاشی و سرامیک

۴۰ بازديد

 

خرید و قیمت چسب کاشی و سرامیک

 

همه ما می دانیم در ساختمانی که زندگی می کنیم، قسمت هایی رطوبت دارند کاشی و یا سرامیک می شوند. مثلا چرا دیوار آشپزخانه را کاشی میکنند؟

به علت وجود لوله های آب در دیوارهای آن و به شکل کلی، وجود رطوبت. به طور کل علت استفاده از سرامیک، کاشی و یا انواع سنگ جلوگیری از نفوذ رطوبت است. ولی فقط استفاده از آن ها به تنهایی کافی نیست.

اقدامات دیگر نیز دارای اهمیت بسیار زیادی هستند. این اقدامات شامل درزگیری اصولی، استفاده از مصالح مطمئن و استاندارد است. یکی از این مصالح پرکاربرد امروزه، چسب کاشی و درزگیری است.

در گذشته استفاده از ملات و سیمان بسیار رایج بود. اما حال جای این متریال را چسب کاشی و چسب های درزگیری گرفته اند. چسب های کاشی و سرامیک انواع مختلف نانو، پودری و خمیری دارند.

هر یک از این انواع ویژگی هایی دارند. دارای سه رنگ بی رنگ، سفید و تیره هستند. به همین علت نیز در حفظ زیبایی چه بسیار تاثیر دارند.

چسب کاشی و سرامیک خمیری خیلی سبک بوده و به شکل خمیری و آماده مورد استفاده قرار می گیرد.

به علت سبکی نیز سنگینی بر روی ساختمان ایجاد نمی کند. برای همین در ساختمان های بلند و برج ها بسیار کاربرد دارد. برای چسباندن سرامیک ها و کاشی های نمای ساختمان و ... نیز قابل استفاده است. طی 72 ساعت خشک شده و عالی است.

چسب کاشی و سرامیک پودری که یک چسب کاشی معروف بوده، یک چسب با ترکیباتی بر پایه سیمان و رزین است و باید برای استفاده با اب ترکیب شود.

بسیار برای درزگیری و چسباندن سرامیک و کاشی  مناسب و برای جلوگیری از رطوبت زیاد استفاده می شود. به خصوص مکان هایی مانند استخر ها، مخزن ها و منبع های آبی و حمام که سرشار از رطوبت هستند. هزینه کمتری داشته و به سرعت طی 24 ساعت خشک می شود.

شما نیز با توجه به استفاده ای که داشته و انتظاری که از یک چسب کاشی دارید. انتخاب کرده و درزگیری و یا چسباندن کاشی های خود را پیش ببرید.

با هزینه کمتر و استفاده آسانی که دارند. البته قیمت و هزینه چسب ها با توجه به استفاده و اندازه ای که دارند متفاوت است. چه بسیار هستند برند هایی که این محصول را تولید کرده اند. پس قیمت واحدی نمی توان روی چسب کاشی گذاشت.

شما فقط باید نیاز خود را بشناسید تا بتوانید بهترین خرید را داشته باشید. بهترین و ارزان ترین انتخاب شما محصول متناسب نیاز شما است.

شرکت یاپیش چسب می توانید در زمینه انتخاب و خرید بهترین نوع چسب کاشی به شما مشاوره رایگان قبل از خرید دهد.

طراحی سایت آرایشگاه

۴۱ بازديد

طراحی سایت

طراحی سایت، فرآیندی است که برای ایجاد یک وب‌سایت به‌کار می‌رود. این فرآیند شامل طراحی و توسعه صفحات وب، انتخاب قالب، برنامه‌نویسی و ارائه محتوا است. هدف طراحی سایت، ایجاد یک وب‌سایت قابل استفاده، جذاب و کاربرپسند است.

در ابتدا برای طراحی سایت، باید هدف و نوع سایت مشخص شود. به عنوان مثال، یک سایت شرکتی، یک سایت فروشگاهی، یک وبلاگ یا یک سایت شخصی. برای هر نوع سایت، نیازهای مختلفی وجود دارد و باید بر اساس آن‌ها طراحی شود.

طراحی قالب سایت، یکی از مهمترین بخش‌های طراحی سایت است. قالب باید جذاب، قابل استفاده و کاربرپسند باشد. برای این منظور، انتخاب قالب مناسب بسیار مهم است. برخی از قالب‌ها رایگان هستند و برخی دیگر به صورت پولی عرضه می‌شوند.

برنامه‌نویسی سایت، بخش دیگری از طراحی سایت است که برای توسعه و ایجاد صفحات وب استفاده می‌شود. این بخش شامل زبان‌های برنامه‌نویسی مختلفی مانند HTML، CSS، JavaScript و PHP است. برای تولید کد بهینه و قابل استفاده، از استانداردهای برنامه‌نویسی و تکنیک‌های بهینه‌سازی استفاده می‌شود.

ارائه محتوا، بخش دیگری از طراحی سایت است که باید به دقت انجام شود. محتوای سایت باید جذاب و قابل استفاده باشد. همچنین، باید بهینه‌سازی شده و به روزرسانی منظم داشته باشد.

در نهایت، پس از ایجاد سایت، باید به بهینه سازی سایت پرداخته شود. بهینه‌سازی سایت شامل افزایش سرعت بارگیری صفحات وب، بهبود موتورهای جستجو و بهینه‌سازی تجربه کاربری است. این موارد بسیار مهم هستند و می‌توانند تأثیر زیادی بر روی موفقیت سایت داشته باشند.

به طور کلی، طراحی سایت یک فرآیند پیچیده و چندگانه است که برای رسیدن به نتیجه‌ای بهتر، نیازمند برنامه‌ریزی، تجربه و دانش فنی می‌باشد. برای طراحی سایتی که موفقیت بیشتری داشته باشد، باید به همه جنبه‌های آن توجه شود و نیازمند ارتباط صحیح و مستمر با کاربران سایت و همچنین توسعه‌دهندگان و طراحان وب باشد. در نتیجه، یک سایت کامل و موفق، نیازمند طراحی، بهینه‌سازی و به‌روزرسانی منظم می‌باشد.

طراحی سایت در اصفهان

طراحی سایت یکی از مهمترین عوامل موفقیت در فضای آنلاین است. اگر شما در اصفهان هستید و می‌خواهید یک سایت حرفه‌ای و جذاب داشته باشید، باید با مواردی مانند طرح‌بندی مناسب، قابلیت پاسخگویی به اندازه کافی، سرعت بارگیری صفحات، بهینه‌سازی موتورهای جستجو و بالا بودن تجربه کاربری آشنا شوید.

در طراحی سایت در اصفهان، باید با شناسایی مخاطبان و خدمات/محصولاتی که شرکت شما ارائه می‌دهد، شروع کرد. برای این کار، باید با مشتریان و مدیریت شرکت صحبت کرد و درکی کامل از نیازهای آنها داشت.

سپس، با استفاده از تکنولوژی‌های مدرن و استانداردهای طراحی وب، باید طراحی سایت را آغاز کرد. در این مرحله، باید طرح‌بندی و رنگ‌بندی مناسبی را برای سایت انتخاب کرد و قابلیت پاسخگویی را برای انواع دستگاه‌های مختلف فراهم کرد.

در نهایت، با بهینه‌سازی سایت برای موتورهای جستجو و بهبود تجربه کاربری، می‌توانید سایت خود را به یک سایت موفق و بازدیدکننده‌دار تبدیل کنید. برای طراحی سایت در اصفهان، بهتر است با توسعه‌دهندگان و طراحان وب حرفه‌ای و با تجربه همکاری کنید.

طراحی سایت بیمه

طراحی سایت بیمه یکی از مهمترین عوامل در ایجاد حضور آنلاین صنعت بیمه است. سایت بیمه باید اطلاعات کامل و دقیقی در مورد خدمات و پوشش‌های بیمه‌ای ارائه دهد و باید برای مشتریان قابل دسترسی و کاربر پسند باشد.

در طراحی سایت بیمه، باید با توجه به نیازهای مشتریان، طرح‌بندی مناسبی را برای سایت انتخاب کرد. همچنین، سایت باید به دور از پیچیدگی‌ها باشد و در اولویت، ارائه اطلاعات دقیق و قابل فهم برای مشتریان باشد.

با توجه به رقابت بین شرکت‌های بیمه، بهینه‌سازی سایت بیمه برای موتورهای جستجو و بهبود تجربه کاربری، بسیار مهم است. باید قابلیت جستجوی سریع و دقیق را برای مشتریان فراهم کرد و اطلاعاتی مانند شرایط بیمه، قیمت‌ها و پوشش‌ها را به شکل واضح و آسان در دسترس مشتریان قرار داد.

همچنین، سایت بیمه باید دارای امنیت بالایی باشد تا اطلاعات شخصی مشتریان در معرض خطر قرار نگیرد. در نتیجه، برای طراحی سایت بیمه، بهتر است با توسعه‌دهندگان و طراحان وب حرفه‌ای و با تجربه همکاری کنید تا بتوانید سایتی کامل و موفق را برای خدمات بیمه‌ای خود ایجاد کنید.

طراحی سایت آرایشگاه

طراحی سایت آرایشگاه یکی از راه‌های ارتباط با مشتریان و جذب مشتریان جدید است. سایت آرایشگاه باید به شکلی زیبا و جذاب طراحی شود که مشتریان جذب شوند و به آسانی از خدمات آرایشگر استفاده کنند.

در طراحی سایت آرایشگاه، باید به نیازهای مشتریان توجه شود و خدمات آرایشگاه به شکل واضحی به نمایش گذاشته شوند. همچنین، باید قابلیت رزرو آنلاین و دسترسی به جزئیات خدمات و قیمت‌ها برای مشتریان فراهم شود.

سایت آرایشگاه باید دارای طرحی حرفه‌ای باشد و در عین حال به رنگ‌هایی مناسب و جذاب روی بیاید. همچنین، سایت باید دارای طراحی ریسپانسیو باشد تا در هر دستگاهی، از جمله تلفن همراه، به خوبی قابل دسترسی باشد.

سایت آرایشگاه باید دارای بخش نظرات مشتریان باشد تا مشتریان بتوانند تجربیات خود را با دیگران به اشتراک بگذارند و اعتماد به خدمات آرایشگر را افزایش دهند.

در نهایت، باید به امنیت سایت نیز توجه شود تا اطلاعات شخصی مشتریان محافظت شود. بنابراین، برای طراحی سایت آرایشگاه، بهتر است با توسعه‌دهندگان و طراحان وب حرفه‌ای همکاری کنید تا بهترین نتیجه را برای خدمات آرایشگری خود به دست آورید.